سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ترس از کیفر موعود را روزی ما گردان ...و ما را نزد خود، از توبه کارانی قرار ده که محبّتت را بر آنان مقرّر داشتی و بازگشتشان را به فرمانبری ات پذیرفتی، ای عادل ترین عادلان! [امام سجّاد علیه السلام]
کل بازدیدها:----24786---   بازدید امروز: ----5-----
جستجو:

 
  • موضوعات وبلاگ
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • آوای آشنا
  • داستانک 2
    نویسنده: سهیل مطوری سه شنبه 85/2/19 ساعت 11:55 صبح

    روزی برادر کوچکم همراه با پدرم به پارک رفت . هنگامی که از پارک برگشت ، برای مادرم دسته ای گل آورده بود.

     مادرم با خوشحالی به او گفت : عزیزم خودت گلی !

    برادر سه ساله ام از این حرف خیلی خوشش آمد تا اینکه :

    چند روز بعد مادرم مقداری سیب زمینی سرخ کرده به او داد. برادرم  با خوشحالی دستهایش را به هم زد وگفت :  

    مامان جون ، خودت سیب زمینی هستی !!


    نظرات دیگران ( )

  • معلم
    نویسنده: سهیل مطوری سه شنبه 85/2/12 ساعت 6:51 عصر

    معلم روی دفتر تمام بچه ها نوشت : ((  داد ))

    ــ دال ، الف و دال ــ

     کودکی تمام شب

                    مشق داد می نوشت

    معلم مکتب جمله های  من !        بیا و مشق هایم را خط بزن .

    بیا وگریز دل ، از طفل به دریا رفته را ببین

         یادم هست آخرین روز :

    آنروز که در پشت لبخندهایت ، کوهی از موفقیت را برایم آرزو کردی ! . . .

    وچه غمی بر دلم نشست وقتی که تو رفتی ومن ماندم !

    اما فردا اگر بیایی ؛

              دیگر مشق هایم خط خطی نخواهند بود .

    راستی ،

               از تو فقط شعری برایم مانده است :

    . . . (( بی تو مهتاب ،

    شبی باز  از آن  کوچه گذشتم

    همه تن چشم شدم ، خیره به دنبال تو گشتم .))

             بیا وباز هم برایم از عطر بابونه بگو .


    نظرات دیگران ( )

  • ستون سوم 2
    نویسنده: سهیل مطوری سه شنبه 85/2/12 ساعت 5:52 عصر

    ورود بزرگترها ممنوع

    می خواهیم بازی کنیم ، ورود بزرگ تر ها ممنوع ! چون احتیاج به " مواظب باش " و    

    ! این کار را بکن " و " آن کار را نکن " ندار یم "

    ورود بزرگترها ممنوع ! گروهی درست کردیم وبا هم رمز و قراری داریم ؛ در این گروه هم ورود بزرگ تر ها ممنوع 

    حالا می خواهیم پیتزا بخوریم  

     فقط من ودوستانم. پس ورود بزرگتر ها ممنوع

    چی؟ باید پول بدهیم ، خب ورود بزگترها آزاد


    نظرات دیگران ( )

  • فسفرها 2
    نویسنده: سهیل مطوری سه شنبه 85/2/12 ساعت 5:40 عصر

    احساس سوختن به تماشا نمی شود

    آتش بگیر تا بدانی که چه می کشم

     


    نظرات دیگران ( )